ShakuntalaUniversity of Delhi, 1957 - 175 pages |
From inside the book
Results 1-3 of 19
Page
... هند شناسی جدید گردید · پروفسور سیلون لوی ( Prof. Sylvain Levi ) که در آسمان دانشگاه پاریس آفتابی درخشان بود و استاد مسلم هند شناسی در عصر خود شمرده می شد در کتاب عمیق خود که بنام « تیاتر هند و » نوشته است می گوید : ه پس از انکه نسخهٔ ...
... هند شناسی جدید گردید · پروفسور سیلون لوی ( Prof. Sylvain Levi ) که در آسمان دانشگاه پاریس آفتابی درخشان بود و استاد مسلم هند شناسی در عصر خود شمرده می شد در کتاب عمیق خود که بنام « تیاتر هند و » نوشته است می گوید : ه پس از انکه نسخهٔ ...
Page
کالداس. غرب درخشنده و تابان گردید . کالیداس در مجمع شعراء هند عالی ترین مقام را حاصل کرد . نویسنده این سطور در سال ۱۳۲۲ ه . ش . ١٩٤٤ م در نخستین سفر خود بدیار هند در نخستین روزهائی که قدم بخاك آن شبه قاره عظيم نهاد در شهر کراچی تصادفا به ...
کالداس. غرب درخشنده و تابان گردید . کالیداس در مجمع شعراء هند عالی ترین مقام را حاصل کرد . نویسنده این سطور در سال ۱۳۲۲ ه . ش . ١٩٤٤ م در نخستین سفر خود بدیار هند در نخستین روزهائی که قدم بخاك آن شبه قاره عظيم نهاد در شهر کراچی تصادفا به ...
Page 70
... هند کالایم تا روان آب معنی است بجوی عشق نامه بیا زهند بجوی در هوایش اگرچه سوزان است شعله عاشقی فروزان است دل ما ریش و هند مرهم دل هند باشد سواد اعظم دل از بهارات جوى نقد نجات هست آب حیات در ظلمات از محبت سرشته گوهر هند سبز و آباد باد کشور ...
... هند کالایم تا روان آب معنی است بجوی عشق نامه بیا زهند بجوی در هوایش اگرچه سوزان است شعله عاشقی فروزان است دل ما ریش و هند مرهم دل هند باشد سواد اعظم دل از بهارات جوى نقد نجات هست آب حیات در ظلمات از محبت سرشته گوهر هند سبز و آباد باد کشور ...
Common terms and phrases
آب آسمان آفتاب آمد آنکه آورد ازان است که افتاد اگر اند اندر او اهریمن ای ایشان ایندرا اينك با باد بار باز باشد باید بد بسوی بود به بی پادشاه پای پدر پر پس پی پیر پیش تا ترا تن تو جان جهان چشم چند چنین چو چون حال حرز حق حکایت حوری خاطر خدای خواهد خود خوش خویش داد داده دارد داستان داشت دختر درد دست دل دو دور دوشیانتا دهلی دید دیده دیگر دیو راه رفت روان روز روی زاهدان زمین ساخت سانسکریت سخن سر سه شاد شاه شب شد شده شکونتلا شود شوی شه صومعه عشق غم فرزند قرار کار کرد کرده کردی کن کند گر گردید گشت گفت گل گوهر لطف ما ماه مرا مرد مگس ملك مهر می ناگهان نام ندیم نزد نظر نقش نمی نو نور نهاد نیز نیست وی ها هر هست هم همچو همه هند هندوستان یار یافت يك یکی