ShakuntalaUniversity of Delhi, 1957 - 175 pages |
From inside the book
Results 1-3 of 64
Page
... شکونتلا سرآمد است ، و در و دران داستان مجلس چهارم بر سایر مجالس فضیلت دارد و دران مجلس صحنه وداع كانوا با دختر خواندۀ خود شکونتلا از دیگر اجزاء آن داستان خوب تر و بهتر میباشد . پس درامای شکونتلا جوهر قلاده شعر و ادب و گل سرسبد سخن نغز و ...
... شکونتلا سرآمد است ، و در و دران داستان مجلس چهارم بر سایر مجالس فضیلت دارد و دران مجلس صحنه وداع كانوا با دختر خواندۀ خود شکونتلا از دیگر اجزاء آن داستان خوب تر و بهتر میباشد . پس درامای شکونتلا جوهر قلاده شعر و ادب و گل سرسبد سخن نغز و ...
Page 9
... شکونتلا ! هنگامیکه تو در کنار آن درخت میایستی درست بدان گل نیلوفر میمانی که بدان درخت پیچیده و ازان بالا میرود .. شکونتلا گفت ه چه سخنان بدیع میگوئی و چه تشبیهات لطیف میکنی ! بیهوده نیست که نام ترا پریا موادا نهاده.اند بحقیقت معنای نام ...
... شکونتلا ! هنگامیکه تو در کنار آن درخت میایستی درست بدان گل نیلوفر میمانی که بدان درخت پیچیده و ازان بالا میرود .. شکونتلا گفت ه چه سخنان بدیع میگوئی و چه تشبیهات لطیف میکنی ! بیهوده نیست که نام ترا پریا موادا نهاده.اند بحقیقت معنای نام ...
Page 40
... شکونتلا را بکلی از لوح خاطر شسته بود ازین سخنان در عجب شد و بشگفتی گفت این چه سخن است ؟ و مقصود از این کلام چیست ؟ و شکونتلا کیست ؟ . از این گفتار شکونتلا را طاقت صبر نماند و از پای درآمد . راهب بحیرت گفت عجبا ! مگر او را نمی شناسی و ...
... شکونتلا را بکلی از لوح خاطر شسته بود ازین سخنان در عجب شد و بشگفتی گفت این چه سخن است ؟ و مقصود از این کلام چیست ؟ و شکونتلا کیست ؟ . از این گفتار شکونتلا را طاقت صبر نماند و از پای درآمد . راهب بحیرت گفت عجبا ! مگر او را نمی شناسی و ...
Common terms and phrases
آب آسمان آفتاب آمد آنکه آورد ازان است که افتاد اگر اند اندر او اهریمن ای ایشان ایندرا اينك با باد بار باز باشد باید بد بسوی بود به بی پادشاه پای پدر پر پس پی پیر پیش تا ترا تن تو جان جهان چشم چند چنین چو چون حال حرز حق حکایت حوری خاطر خدای خواهد خود خوش خویش داد داده دارد داستان داشت دختر درد دست دل دو دور دوشیانتا دهلی دید دیده دیگر دیو راه رفت روان روز روی زاهدان زمین ساخت سانسکریت سخن سر سه شاد شاه شب شد شده شکونتلا شود شوی شه صومعه عشق غم فرزند قرار کار کرد کرده کردی کن کند گر گردید گشت گفت گل گوهر لطف ما ماه مرا مرد مگس ملك مهر می ناگهان نام ندیم نزد نظر نقش نمی نو نور نهاد نیز نیست وی ها هر هست هم همچو همه هند هندوستان یار یافت يك یکی