ShakuntalaUniversity of Delhi, 1957 - 175 pages |
From inside the book
Results 1-3 of 29
Page 56
... دارد و در اینجا اشاره است باین که دو شیانتها در بازگشت از آسمان بزمین از مسیر هفت یاد عبور فرمود . . ۲ – در اساطیر هند و آمده است که رود گنگ را سه بستر است یکی در آسمان که آنرا و مانداگنی » نامند و همانست که در لغت نجوم بکهکشان یا مجره ...
... دارد و در اینجا اشاره است باین که دو شیانتها در بازگشت از آسمان بزمین از مسیر هفت یاد عبور فرمود . . ۲ – در اساطیر هند و آمده است که رود گنگ را سه بستر است یکی در آسمان که آنرا و مانداگنی » نامند و همانست که در لغت نجوم بکهکشان یا مجره ...
Page 57
... دارد ؟ . فرشته گفت ای ، ملک این را نام زرین کوه است و در آنجا کوبرا ۲ خداى غنا و نعمت نشین دارد و هم در آنجاست که گنهگاران سیاه روز برای طلب غفران و آمرزش و اداء مراسم توبه و بازگشت معتکف میشوند . در آنجاست که راهب کاسیاپا " نبیره برهما ...
... دارد ؟ . فرشته گفت ای ، ملک این را نام زرین کوه است و در آنجا کوبرا ۲ خداى غنا و نعمت نشین دارد و هم در آنجاست که گنهگاران سیاه روز برای طلب غفران و آمرزش و اداء مراسم توبه و بازگشت معتکف میشوند . در آنجاست که راهب کاسیاپا " نبیره برهما ...
Page 97
... دارد بری از ریشه شهان دارد سر شه تا که گشت همسر او افسر مادری است بر سر او نك غمش از شمار بیرون است بار انده ز طاقت افزون است این گره کاوفتاد در بندش بکشاید مگر خداوندش روزی از ابر روی خور مستور تیره و تار چون شب دیجور بیشه عریان تن از ...
... دارد بری از ریشه شهان دارد سر شه تا که گشت همسر او افسر مادری است بر سر او نك غمش از شمار بیرون است بار انده ز طاقت افزون است این گره کاوفتاد در بندش بکشاید مگر خداوندش روزی از ابر روی خور مستور تیره و تار چون شب دیجور بیشه عریان تن از ...
Common terms and phrases
آب آسمان آفتاب آمد آنکه آورد ازان است که افتاد اگر اند اندر او اهریمن ای ایشان ایندرا اينك با باد بار باز باشد باید بد بسوی بود به بی پادشاه پای پدر پر پس پی پیر پیش تا ترا تن تو جان جهان چشم چند چنین چو چون حال حرز حق حکایت حوری خاطر خدای خواهد خود خوش خویش داد داده دارد داستان داشت دختر درد دست دل دو دور دوشیانتا دهلی دید دیده دیگر دیو راه رفت روان روز روی زاهدان زمین ساخت سانسکریت سخن سر سه شاد شاه شب شد شده شکونتلا شود شوی شه صومعه عشق غم فرزند قرار کار کرد کرده کردی کن کند گر گردید گشت گفت گل گوهر لطف ما ماه مرا مرد مگس ملك مهر می ناگهان نام ندیم نزد نظر نقش نمی نو نور نهاد نیز نیست وی ها هر هست هم همچو همه هند هندوستان یار یافت يك یکی