ShakuntalaUniversity of Delhi, 1957 - 175 pages |
From inside the book
Results 1-3 of 22
Page 30
... خواهد ساخت . دیگری گفت : آری ، وی مادر فرزندی همایون فال خواهد شد . » سومی گفت « هر آینه شوی او را چون زنی محبوب خواهد پذیرفت و او را شريك و انباز زندگانی خود قرار خواهد داد ، صومعه مبارك كه مید چون مراسم وداع با یاران بآخر رسید حکیم ...
... خواهد ساخت . دیگری گفت : آری ، وی مادر فرزندی همایون فال خواهد شد . » سومی گفت « هر آینه شوی او را چون زنی محبوب خواهد پذیرفت و او را شريك و انباز زندگانی خود قرار خواهد داد ، صومعه مبارك كه مید چون مراسم وداع با یاران بآخر رسید حکیم ...
Page 33
کالداس. و اوقات تو در امور و مشاغل دربار شاهی مصروف خواهد گشت ، و چون فرزند عزیزت بجهان آمد خانه دل تو از پرتو جمال او منور خواهد شد و این همه غم و اندوه که اکنون خاطر نازکت را آزرده کرده هر آینه فراموش خواهی کرد . » گفت وای شکونتلا که ...
کالداس. و اوقات تو در امور و مشاغل دربار شاهی مصروف خواهد گشت ، و چون فرزند عزیزت بجهان آمد خانه دل تو از پرتو جمال او منور خواهد شد و این همه غم و اندوه که اکنون خاطر نازکت را آزرده کرده هر آینه فراموش خواهی کرد . » گفت وای شکونتلا که ...
Page 53
... خواهد داشت ، و هرچند که یکی از زنهای او آبستن است و باشد که فرزندی آورد معذلك برسم دیرین کشور آن طفل از ارث پدر محروم خواهد بود . شاه را از این ستمگری دل بگرفت و از آنهمه گنجهای ثروت رو بگردانید ، و فرمان داد که ازین پس نه تنها فرزندان ...
... خواهد داشت ، و هرچند که یکی از زنهای او آبستن است و باشد که فرزندی آورد معذلك برسم دیرین کشور آن طفل از ارث پدر محروم خواهد بود . شاه را از این ستمگری دل بگرفت و از آنهمه گنجهای ثروت رو بگردانید ، و فرمان داد که ازین پس نه تنها فرزندان ...
Common terms and phrases
آب آسمان آفتاب آمد آنکه آورد ازان است که افتاد اگر اند اندر او اهریمن ای ایشان ایندرا اينك با باد بار باز باشد باید بد بسوی بود به بی پادشاه پای پدر پر پس پی پیر پیش تا ترا تن تو جان جهان چشم چند چنین چو چون حال حرز حق حکایت حوری خاطر خدای خواهد خود خوش خویش داد داده دارد داستان داشت دختر درد دست دل دو دور دوشیانتا دهلی دید دیده دیگر دیو راه رفت روان روز روی زاهدان زمین ساخت سانسکریت سخن سر سه شاد شاه شب شد شده شکونتلا شود شوی شه صومعه عشق غم فرزند قرار کار کرد کرده کردی کن کند گر گردید گشت گفت گل گوهر لطف ما ماه مرا مرد مگس ملك مهر می ناگهان نام ندیم نزد نظر نقش نمی نو نور نهاد نیز نیست وی ها هر هست هم همچو همه هند هندوستان یار یافت يك یکی