ShakuntalaUniversity of Delhi, 1957 - 175 pages |
From inside the book
Results 1-3 of 21
Page 54
... خدای ایندرا نزد تو برسالت فرستاده است و پیامی ، داده و آن چنین است که فوجی از دیوان زشت خو که از نسل اهریمن کلانمی میباشند و هر تن از آنان را ۱ - ( Mathali ) در اساطیر هند و نام راننده گردونه خدای ایندر است . - - کلامی Kalanemi ...
... خدای ایندرا نزد تو برسالت فرستاده است و پیامی ، داده و آن چنین است که فوجی از دیوان زشت خو که از نسل اهریمن کلانمی میباشند و هر تن از آنان را ۱ - ( Mathali ) در اساطیر هند و نام راننده گردونه خدای ایندر است . - - کلامی Kalanemi ...
Page 57
... خدای خلقت و پدر ایند را خدای جمال مکان دارد و برای نجات نوع انسانی از کیفر سيئات و بدکرداری بعبادت و ریاضت مشغول میباشد .. دو شیانتا گفت همانا باید که بدین قله زرفام فرود آیم و در پیشگاه آن موجود ربانی درود و تحیت فرستم .. فرشته امر او ...
... خدای خلقت و پدر ایند را خدای جمال مکان دارد و برای نجات نوع انسانی از کیفر سيئات و بدکرداری بعبادت و ریاضت مشغول میباشد .. دو شیانتا گفت همانا باید که بدین قله زرفام فرود آیم و در پیشگاه آن موجود ربانی درود و تحیت فرستم .. فرشته امر او ...
Page 66
... خدای شعر و بیان و بزرگان و حکما را پرستش و عبادت کنند . وسعی کن که رضای حق تعالی که خدای یگانه و واجب الوجود است بحوثی تا حول و قوت ایزدی سراسر کائنات را فرا گیرد . th 1 ( Sarasvati ) مراسواتی ، نام الاهه نطق و بیان و دانش است ، و گویند ...
... خدای شعر و بیان و بزرگان و حکما را پرستش و عبادت کنند . وسعی کن که رضای حق تعالی که خدای یگانه و واجب الوجود است بحوثی تا حول و قوت ایزدی سراسر کائنات را فرا گیرد . th 1 ( Sarasvati ) مراسواتی ، نام الاهه نطق و بیان و دانش است ، و گویند ...
Common terms and phrases
آب آسمان آفتاب آمد آنکه آورد ازان است که افتاد اگر اند اندر او اهریمن ای ایشان ایندرا اينك با باد بار باز باشد باید بد بسوی بود به بی پادشاه پای پدر پر پس پی پیر پیش تا ترا تن تو جان جهان چشم چند چنین چو چون حال حرز حق حکایت حوری خاطر خدای خواهد خود خوش خویش داد داده دارد داستان داشت دختر درد دست دل دو دور دوشیانتا دهلی دید دیده دیگر دیو راه رفت روان روز روی زاهدان زمین ساخت سانسکریت سخن سر سه شاد شاه شب شد شده شکونتلا شود شوی شه صومعه عشق غم فرزند قرار کار کرد کرده کردی کن کند گر گردید گشت گفت گل گوهر لطف ما ماه مرا مرد مگس ملك مهر می ناگهان نام ندیم نزد نظر نقش نمی نو نور نهاد نیز نیست وی ها هر هست هم همچو همه هند هندوستان یار یافت يك یکی