ShakuntalaUniversity of Delhi, 1957 - 175 pages |
From inside the book
Results 1-3 of 42
Page 3
کالداس. آورده اند که در روزگار قديم مملکت هندوستان در تحت سلطنت پادشاهان سلسله پوروا بأوج عزت و جلال رسید . سرگذشت آن شاهان نامدار در رزم نامه مهابهار تا یاد شده است . یکی از شاهان بزرگ آن ... اند که در روزگار قديم مملکت هندوستان در تحت ...
کالداس. آورده اند که در روزگار قديم مملکت هندوستان در تحت سلطنت پادشاهان سلسله پوروا بأوج عزت و جلال رسید . سرگذشت آن شاهان نامدار در رزم نامه مهابهار تا یاد شده است . یکی از شاهان بزرگ آن ... اند که در روزگار قديم مملکت هندوستان در تحت ...
Page 50
... اند كدام يك صورت شكونتلاست ؟ » که هر ندیم سه گفت « بديده من آن يك كه نزار و ناتوان به ساق درخت انبه تکیه کرده و بازوان لطیف خود را از دو جانب فرو هشته و گوئی که از رنج سقایت کوزه های گل خسته و رنجور شده است و رخساره او از شدت گرما ...
... اند كدام يك صورت شكونتلاست ؟ » که هر ندیم سه گفت « بديده من آن يك كه نزار و ناتوان به ساق درخت انبه تکیه کرده و بازوان لطیف خود را از دو جانب فرو هشته و گوئی که از رنج سقایت کوزه های گل خسته و رنجور شده است و رخساره او از شدت گرما ...
Page 55
... اند . خداوند ترا مامور فرموده است که برخیزی و کمر همت بر بندی ، و با این شیاطین بدکردار نبرد کنی و همان گونه که ماه در پرتو نور خورشید 6 بر ظلمت شب غلبه میکند تو نیز بفر تابش روان بر این سیاهکاران که ارواح ظلمانی اند فیروزی یابی .. شاه ...
... اند . خداوند ترا مامور فرموده است که برخیزی و کمر همت بر بندی ، و با این شیاطین بدکردار نبرد کنی و همان گونه که ماه در پرتو نور خورشید 6 بر ظلمت شب غلبه میکند تو نیز بفر تابش روان بر این سیاهکاران که ارواح ظلمانی اند فیروزی یابی .. شاه ...
Common terms and phrases
آب آسمان آفتاب آمد آنکه آورد ازان است که افتاد اگر اند اندر او اهریمن ای ایشان ایندرا اينك با باد بار باز باشد باید بد بسوی بود به بی پادشاه پای پدر پر پس پی پیر پیش تا ترا تن تو جان جهان چشم چند چنین چو چون حال حرز حق حکایت حوری خاطر خدای خواهد خود خوش خویش داد داده دارد داستان داشت دختر درد دست دل دو دور دوشیانتا دهلی دید دیده دیگر دیو راه رفت روان روز روی زاهدان زمین ساخت سانسکریت سخن سر سه شاد شاه شب شد شده شکونتلا شود شوی شه صومعه عشق غم فرزند قرار کار کرد کرده کردی کن کند گر گردید گشت گفت گل گوهر لطف ما ماه مرا مرد مگس ملك مهر می ناگهان نام ندیم نزد نظر نقش نمی نو نور نهاد نیز نیست وی ها هر هست هم همچو همه هند هندوستان یار یافت يك یکی