ShakuntalaUniversity of Delhi, 1957 - 175 pages |
From inside the book
Results 1-3 of 21
Page
... ادب انتشار یافت . این ناتاکا را شاعری هند و بنام کالیداس Kalidas ) تالیف کرده است . از سرگذشت حیات و تاریخ قطعی زمان او اطلاعی در دست نیست ، ولی ظاهراً وی در حدود قرن چهارم میلادی در شهر او جین ( Uijayin ) می زیسته ، و معاصر با ایام ...
... ادب انتشار یافت . این ناتاکا را شاعری هند و بنام کالیداس Kalidas ) تالیف کرده است . از سرگذشت حیات و تاریخ قطعی زمان او اطلاعی در دست نیست ، ولی ظاهراً وی در حدود قرن چهارم میلادی در شهر او جین ( Uijayin ) می زیسته ، و معاصر با ایام ...
Page
... ادب سخنی بدیع است که بدرستی شامل حال خود او تواند شد . وی در یکی از نمایش نامه های خود گفته است : 66 Literature is not good simply because it is old , and no book should be treated as unworthy simply because it is new . Wise men accept ...
... ادب سخنی بدیع است که بدرستی شامل حال خود او تواند شد . وی در یکی از نمایش نامه های خود گفته است : 66 Literature is not good simply because it is old , and no book should be treated as unworthy simply because it is new . Wise men accept ...
Page 162
... ادب بماندم دور چونکه کردم رها طريق ادب دور رگشتم چنین از رحمت رب هر يلا بر بشر ز رب آید هم ز کردار بی ادب آید ای که باشم بجان خریدارت شب من روز شد ز دیدارت سالها بر بی تو من سرآوردم گوهرت در خزانه پروردم امانت که بود در ثمین این پسر کو ...
... ادب بماندم دور چونکه کردم رها طريق ادب دور رگشتم چنین از رحمت رب هر يلا بر بشر ز رب آید هم ز کردار بی ادب آید ای که باشم بجان خریدارت شب من روز شد ز دیدارت سالها بر بی تو من سرآوردم گوهرت در خزانه پروردم امانت که بود در ثمین این پسر کو ...
Common terms and phrases
آب آسمان آفتاب آمد آنکه آورد ازان است که افتاد اگر اند اندر او اهریمن ای ایشان ایندرا اينك با باد بار باز باشد باید بد بسوی بود به بی پادشاه پای پدر پر پس پی پیر پیش تا ترا تن تو جان جهان چشم چند چنین چو چون حال حرز حق حکایت حوری خاطر خدای خواهد خود خوش خویش داد داده دارد داستان داشت دختر درد دست دل دو دور دوشیانتا دهلی دید دیده دیگر دیو راه رفت روان روز روی زاهدان زمین ساخت سانسکریت سخن سر سه شاد شاه شب شد شده شکونتلا شود شوی شه صومعه عشق غم فرزند قرار کار کرد کرده کردی کن کند گر گردید گشت گفت گل گوهر لطف ما ماه مرا مرد مگس ملك مهر می ناگهان نام ندیم نزد نظر نقش نمی نو نور نهاد نیز نیست وی ها هر هست هم همچو همه هند هندوستان یار یافت يك یکی